ما از جایی آمدهایم که تنها نور نامش را میداند✨
از آغوشی که نه آغاز دارد و نه پایان. با یاد خود آمدیم، با جوهری روشن و مأموریتی آرام، تا در تاریکی جهان، رگهای از نور جاودان بکشیم. ما یاد خود را بیدار کردیم و عهد کهن میان روح و روشنایی را به خاطر آوردیم — پیمانی از جنس آگاهی و عشق. به یاد آوردیم که ما از خاک نیستیم، بلکه از پرتوی نور زاده شدیم. در دل هر چالش، دانهای از بیداری میروید، و در هر اشک، نوری تازه چشم میگشاید.
این همان نوری هست که در مسیر پاکسازی و فعالسازی چاکراها درون ما زنده میشود و بدن نوریمان را بیدار میکند. ما نور را منتقل میکنیم، از دل خود به دل دیگری — با نگاه، با کلام، با لمس مهربانی. یاد را به کودکانی رساندیم که هنوز در خواباند، و به قلبهایی که در جستوجوی خویشاند، تا بدانند نور هرگز گم نمیشود، فقط چهرهاش تغییر میکند. در هر دم و بازدم، زبان کهن نور را شنیدیم — زبان عشق و آگاهی، همان که در دوره زبان نوری رامونکا یاد میگیریم تا شعور نوری درونمان بیدار شود.
در مسیر بیداری، دروازههای میانبعدی را در خود گشودیم — دوره جامع پرتال و استارگیت رامونکا به ما یاد داد چگونه نور را در زمین و آسمان جاری کنیم. ما به سوی نور بازمیگردیم، آنجا که سکوت به آوا تبدیل میشود، آنجا که دلها بیمرز میتابند، آنجا که دیگر «من»ی وجود ندارد — فقط ما هستیم، ما که از نور آمدهایم، با عشق زیستهایم، و اکنون، با آگاهی، به خانهی نور بازمیگردیم. در ژرفترین ریشهی وجود، در مرکز زمین و آسمان، چاکرای ریشه نور را دوباره در زمین مینشاند و ما را به خانه فرا میخواند.
— شالانی، از رامونکا

با صدای نورانی و آرامِ شالانی از رامونکا
آمدیم از جایی که تنها نور میداند، با مأموریتی آرام، تا در تاریکی جهان، رگهای از روشنایی بکشیم. یاد آوردیم که ما از پرتو آفریدهایم، که در هر چالش، بیداری نهفته است، و در هر اشک، نوری در انتظار تولد میدرخشد. ما نور را منتقل کردیم — از دل خویش به دل دیگری، تا قلبها به یاد آورند که نور هرگز گم نمیشود… فقط چهره عوض میکند. و اکنون، بازمیگردیم به نور، به جایی که سکوت، آواست و عشق، بیمرز. ما از نور آمدهایم، با عشق زیستهایم، و با نور بازمیگردیم…
— شالانی، از رامونکا
🪽 میخوای بیشتر در مورد بعد نهم و شهر نوری رامونکا بدونی، به جمع ما در کانال تلگرام بپیوند


